گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

روزی بت من مست به بازار برآمد

گرد از دل عشاق به‌یک‌بار بر آمد

صد دلشده را از غم او روز فروشد

صد شیفته را از غم او کار برآمد

رخسار و خطش بود چو دیبا و چو عنبر

[...]

سنایی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد

فریاد ز کفار به یک بار برآمد

در صومعه‌ها نیم شبان ذکر تو می‌رفت

وز لات و عزی نعرهٔ اقرار برآمد

گفتم که کنم توبه در عشق ببندم

[...]

عطار
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸

 

ناگه بت من مست به بازار برآمد

شور از سر بازار به یکبار برآمد

بس دل که به کوی غم او شاد فروشد

بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد

در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

ناگه بت من مست به بازار برآمد

شور از سر بازار به یکبار برآمد

مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد

کین شور و شغب از سر بازار برآمد

با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟

[...]

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹

 

آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد

امسال در این خرقه زنگار برآمد

آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی

آنست که امسال عرب وار برآمد

آن یار همانست اگر جامه دگر شد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰

 

آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد

امسال در این خرقه زنگار برآمد

آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی

آنست که امسال عرب وار برآمد

آن یار همانست اگر جامه دگر شد

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴

 

سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد

غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد

مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان

زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد

آب از گل رخساره او عکس پذیرفت

[...]

سعدی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

آن یار چو ناگاه ببازار برآمد

از هر طرفی مشرق انوار بر آمد

ناگاه تجلی جلالی اثری کرد

از روزنه روز شب تار برآمد

از خانه برون آمد و در خرقه نهان گشت

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

چون ماه من از مشرق انوار بر آمد

کام دلم از لمعه دیدار برآمد

آن ماه دل افروز چو بنمود جمالش

کام دل و جان جمله بیک بار برآمد

چون نور تجلی خداوند عیان شد

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

چون ماه نو از مشرق انوار برآمد

فریاد ز اسلام وز کفار برآمد

حسنت سخنی گفت بگلذار و ریاحین

ریحان بخجالت شد و گل زار بر آمد

عشق تو چو افتاد بسر حلقه مستان

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

دلدار من از خانه ببازار برآمد

ناگه بسر کوچه خمار برآمد

گلبانگ «تعالی » بشنیدند روانها

صد نعره ز تسبیح و ز زنار برآمد

دعوی بچه تیره فرو رفت بخواری

[...]

قاسم انوار
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

زآن غنچه که از پرده به یک بار برآمد

گلزار به جوش آمد گل زار برآمد

کردند ز گل دوری مرغان گلستان

تا آن گل نوخیز به گلزار برآمد

بیزار شد از سرو چمن قمری خوشخوان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

دیشب مغی از خانه خمار برآمد

با ساغر و پیمانه سرشار برآمد

با زلف پریشان بدل باده فروشان

چنگی زد و این نغمه اش از تار برآمد

آمد مه خرداد و گل از خار بر آمد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

هر دل به ‌امیدی پی دلدار برآمد

زان جمله دل من پی دیدار برآمد

حالی همه جا مینگرم طلعت او را

صد شکر که کام دلم از یار برآمد

برگوش من آن زمزمه از جمله اشیاء

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode