گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۹

 

ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی

ما را و جهان را تو در این خانه نیابی

چون کوه احد آب شد از شرم عقیقت

چه نادره گر آب شود مردم آبی

از عقل دو صدپر دو سه پر بیش نمانده‌ست

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۶

 

ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی

گر دلشده‌ای چند پی نان و کبابی

آتش خور در عشق به مانند شترمرغ

اندر عقب طعمه چه شاگرد عقابی

لقمه دهدت تا کند او لقمه خویشت

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷

 

ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی

از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین

گر باز کنند از شکن زلف تو تابی

بر دیده صاحب نظران خواب ببستی

[...]

سعدی
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روز دریابی

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی

وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی

شبهاست که از حسرت روی تو نیاید

در دیده ی بیدار من دلشده خوابی

مرغ دلم افتاد بدام سر زلفت

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی

کردیم سوال و نشنیدیم جوابی

خوردیم بسی خون و ندیدیم کسی را

جز دیده که ما را مددی کرد به آبی

من نگذرم از خاک درت خاک من اینجاست

[...]

سلمان ساوجی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۲

 

ای بر سمن از سنبل تر بسته نقابی

در گردن جان هر خم زلف تو طنابی

تو تاب نظر ناری و من طاقت دیدار

ای کاش ببندی به رخ خویش نقابی

ای از پس عمری بر ما آمده تا چند

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۸

 

ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی

بنشین که نمک ریزه دلهای کبابی

یارب که کف پای تو بر دیده که مالد

شبها که تو افتاده ز می مست و خرابی

دریاب کزین همنفسان زود برنجی

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۲

 

در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی

بیرون ندهم همچو گل از گریه گلابی

رحمت بمن ای گنج وفا نیست وگرنه

ویرانه تر از سینه من نیست خرابی

مست تو دل سوخته ماست که هرگز

[...]

اهلی شیرازی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

ساقی جگرم سوخت بده جام شرابی

ماه رمضان است بکن کار ثوابی

در سینه ندانم که چه کرد آتش عشقت

از ناله خود می شنوم بوی کبابی

صد حرف زند در عوض یک سخن غیر

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

صدنامه نوشتیم وز صدر تو خطابی

صادر نشد ار خود همه دشنام و عتابی

یاد آیدم احوال دل و سینه ویران

هر گه شنوم ناله جغدی ز خرابی

ای آب خضر آنچه در اوصاف تو گویند

[...]

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۱

 

ای جنت جاوید ز رخسار تو بابی

دلداری و خوبی ز صفات تو کتابی

گلبرگ چمن آب ز رخسار تو بگرفت

سنبل خورد از حلقه گیسوی تو تابی

ای نرگس بیمار بخوانی تو و سحرت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۶

 

باغی و فراغی و حریفی و کتابی

چنگی و ربابی و شرابی و کبابی

ای رند چو امروز میسر شدت اینها

تا کی غم فردا چه حسابی چه کتابی

گر یار ندیم است چه جنت چه جهنم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۳ - در مدح شاهزاده حسنعلی میرزای شجاع السلطنه فرماید

 

ای دفتر گل از ورق حسن تو بابی

با آب رخت چشمهٔ خورشید سرابی

نالان دلم ار برده دو چشمت عجبی نیست

در دست دو مست از پی تفریح ربابی

با دیدهٔ تر برد ز فکر تو مرا خواب

[...]

قاآنی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه

 

افتاده به گرداب بلا کشتی اسلام

غیر از تو دگر دادرسی نیست در ایام

از جور سلاطین و قوی‌دستی حکام

بر اشک ارامل نگر و زاری ایتام

ابلیس به هر گوشه نهاده است دو صد دام

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه

 

از بهر خدا کس نکند کار ثوابی

معموره دین روی نهاده به خرابی

از صوفی و از دهری و از شیخی و بابی

بسیار شده حقد و حسد از همه بابی

در ذائقه‌ها تلخ شده حرف حسابی

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode