گنجور

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۰

 

* تا خاکِ مرا به قالب آمیخته‌اند،

بس فتنه که از خاک برانگیخته‌اند؛

من بهتر ازین نمی‌توانم بودن

کز بوته مرا چنین برون ریخته‌اند.

خیام
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷

 

صد باره وجود را فرو ریخته‌اند

تا همچو تو صورتی برانگیخته‌اند

سبحان الله ز فرق سر تا قدمت

در قالب آرزوی ما ریخته‌اند

خاقانی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

صد پاره وجود را فرو بیخته‌اند

تا مثل تو صورتی برانگیخته‌اند

سبحان الله ز فرق سر تا پایت

در قالب آرزوی من ریخته‌اند

اثیر اخسیکتی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹

 

ملک و ملکوت با هم آمیخته اند

نقد جبروت بر سرش ریخته اند

کردند طلسمی به جمال و به کمال

آنگه به در گنج خود آویخته اند

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰

 

خاک در میخانه مگر بیخته اند

کاین گرد و غبار را بر انگیخته اند

یا ماه رخان خطهٔ ماهانند

کز زلف عبیر در جهان ریخته اند

شاه نعمت‌الله ولی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲

 

آنی که تمام از نمکت ریخته‌اند

ذرات وجودت ز نمک بیخته‌اند

با شیرهٔ جان‌ها نمک آمیخته‌اند

تا همچو تو صورتی برانگیخته‌اند

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

چون صورت زیبای تو انگیخته‌اند

صد حسن و ملاحت به هم آمیخته‌اند

القصه که شکل عالم‌آرای تو را

در قالب آرزوی ما ریخته‌اند

هلالی جغتایی
 

عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۰۴

 

ای عیش به آلایشت آمیخته اند

وی غم ز صفای سینه ات ریخته اند

ای عشق عجب درد سرشتی، پیداست

کز آب و گل منت بر انگیخته اند

عرفی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

تا گرد رمد به دیده‌ام بیخته‌اند

چون لاله به خون دو چشمم آمیخته‌اند

نی نی که به نظاره تو مردم چشم

از غایت رشک خون هم ریخته‌اند

قدسی مشهدی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲ - ابوعلی سینای بلخی قُدِّس سِرُّهُ العزیز

 

تا بادهٔ عشق در قدح ریخته‌اند

وندر پی عشق عاشق انگیخته‌اند

با جان و روان بوعلی مهر علی

چون شیر و شکر به هم برآمیخته‌اند

رضاقلی خان هدایت
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹ - وصف گلابی

 

خشخاش و عسل بهم برآمیخته‌اند

جزوی ز گلاب اندرو ریخته‌اند

پس در ورق زرد گلشن بیخته‌اند

وانگاه به شاخ سروش آویخته‌اند

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode