گنجور

عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۸

 

گر دریائی ز شور بنشانندت

ور تیز تکی چو مور بنشانندت

بنشین که ز خاستن نخیزد چیزی

ور ننشینی به زور بنشانندت

عطار
 
 
sunny dark_mode