×
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
گه نیک به گفتار برافروخت مرا
گه سخت به کردار جگر سوخت مرا
چون بستن گفتار بیاموخت مرا
بر تخته عشق کرد و بفروخت مرا
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
من گریه و سوز دل نمیدانستم
استاد تغافل تو آموخت مرا
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۶
عشق تو که همچو شمع میسوخت مرا
بیصبری پروانه درآموخت مرا
هجر تو به رایگان گرانم بخرید
تا آتش سودای تو بفروخت مرا
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۲۵
تا آتشِ عشقِ او برافروخت مرا
در اشک چو شمع غرقه میسوخت مرا
عمری میگفت رخ به تو بنمایم
چون رخ بنمود دیده بر دوخت مرا