گنجور

خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۲۰۷

 

من گریه به خنده در همی پیوندم

پنهان گریم به آشکارا خندم

ای دوست گمان مبر که من خرسندم

آگاه نه ای که چون نیازمندم

خواجه عبدالله انصاری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

هر چند که این بند ز پای افکندم

دانم که بود بند چنین یک چندم

دربند هر آنچه می دهد خرسندم

کاین نعمت ها نبود پیش از بندم

مسعود سعد سلمان
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۰- سورة الرّوم مکّیة » ۱ - النوبة الثالثة

 

من گریه بخنده در همی‌پیوندم

پنهان گریم بآشکارا خندم‌

ای دوست گمان مبر که من خرسندم

آگاه نه‌ای که چون نیازومندم‌

میبدی
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴۹

 

چون صبح به خنده یک نفس خرسندم

چون ابر به گریه نیست کس مانندم

با خنده و گریهٔ کسم کاری نیست

بر خود گریم چو شمع و برخود خندم

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

از عمر عزیز خود برین خرسندم

کآن روز که در غصّه بشب پیوندم

با دل گویم مؤده که از راه اجل

یک منزل دیگر پس پشت افگندم

کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هشتم

 

ای دوست بمرگ آن چنان خرسندم

صد تحفه دهم اگر کنون بکشندم

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هشتم

 

ای دوست بمرگ آن چنان خرسندم

صد تحفه دهم اگر کنون بکشندم

نجم‌الدین رازی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴۹

 

زینگونه که من به نیستی خرسندم

چندین چه دهید بهر هستی پندم

روزیکه به تیغ نیستی بکشندم

گریندهٔ من کیست بر او می‌خندم

مولانا
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰

 

تا دل ز مراعات جهان برکندم

صد نعمت را به منتی نپسندم

هر چند که نو آمده‌ام از سر ذوق

بر کهنه جهان چون گل نو می‌خندم

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

چون شمع بجز سوز جگر نپسندم

خود را برسن بر آتشت می بندم

می خندم و بر خنده خود می گریم

می گریم و بر گریه ی خود می خندم

خواجوی کرمانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ

 

آنم که دل از کون و مکان برکندم

وز خوان جهان به لقمه‌ای خرسندم

کندم ز سر کوه قناعت سنگی

آوردم و بر رخنهٔ آز افکندم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

این گونه به نیستی که من خرسندم

چندین چه دهی ز بهر هستی پندم

روزی که به تیغ نیستی بکشندم

گریندهٔ من کیست بر آن می‌خندم

رضاقلی خان هدایت
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ایدوست ز لطف خویش کن خرسندم

کز غیر تو دیده بسته دل برکندم

از درگه تو کجا برم حاجت خویش

تو شاهی و من بنده حاجتمندم

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode