ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
با بور تو رخش پور دستان خرمنج
بادا رخ حاسدت ترنجیده و زرد
سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱
نیمی ز تنم برنج و نیمی بشکنج
کاری که کنی نخست با عقل بسنج
آن کو بخورد درد و غم و رنج بگنج
گنجش بورد بدو بماند همه رنج
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲
تا دلبر من بر ابرو افکند شکنج
هر روز یکی درد دلم گردد پنج
رنج از دل و جان مهان بکاهند بگنج
من بر تن و جان بگنج بفزودم رنج
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳
هستی تو سزای این و صد چندین رنج
تا با تو که گفت کین همه بر خود سنج
از جستن و خواستن برآسای و مباش
آرام گزین که خفتهای بر سر گنج
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶
بر خود چه نهی رنج در این جای سِپَنج
چون پای یقین نهاده ای بر سر گنج
بنشین به تأنی و بر آسا از رنج
و آن گنج به معیار خرد بر خود سنج
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷
هستی تو سزای این و صد چندین رنج
تا با تو که گفت کاین همه بر خود سنج
از خوردن و خواستن بر آسا و بباش
و آرام گزین که خفته ای بر سر گنج
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲
یک نکته بگویمت به تحقیق بسنج
گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج
رنجاندن خلق و رنجشت از طمع است
بگذر ز طمع که این به است از صد گنج