گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۹

 

رفتیم و نبود هیچ کس محرم ما

غم بود که بود روز و شب همدم ما

سبحان اللّه! به هرزه این عمرِ عزیز

امد بسر و بسر نیامد غم ما

عطار
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ماییم که نیست هیچ کس همدم ما

ما در غم کس نه ایم و کس در غم ما

نی ما خبر از مردم عالم داریم

نی مردم عالم خبر از عالم ما

فضولی
 
 
sunny dark_mode