گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۵

 

شمع آمد و گفت:‌چند سرگشته شوم

آن اولیتر که با سررشته شوم

هرچند که بینفس زدن زنده نیم

تا در نگری به یک نفس کشته شوم

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۸

 

دارم سر آنک با سرِ رشته شوم

با شاهد چون آب و گل آغشته شوم

چون مرد نیم زنده نخواهم ماندن

آن به که به پای شاهدان کشته شوم

اوحدالدین کرمانی
 
 
sunny dark_mode