گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۰

 

دردا که جفای چرخ پیوسته بماند

وین جان نفس گسسته دل خسته بماند

از بس که فرو خورد زمین خون جگر

بنگر که زمین چون جگر بسته بماند

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۱

 

بر لب، خط فستقیش، پیوسته بماند

و آن پسته دهان با جگری خسته بماند

ازتنگی پسته مغز را گنج نبود

از پوست بجست و بر در بسته بماند

عطار
 
 
sunny dark_mode