گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۶

 

خاقانی اگر توئی ز صافی نفسان

بر گردن کس دست به سیلی مرسان

زیرا که چو بر گردن آزاد کسان

شمشیر رسد به که رسد دست خسان

خاقانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۰ - الصدق

 

صدق است که مرد را همی بخشد جان

از صدق بود همیشه دشوار آسان

ای دوست در آن کوش که صادق باشی

از صدق ملک شود حقیقت انسان

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۹

 

آمد شب و غم‌های تو همچون عسسان

یابند دلم را به سوی کوی کسان

روز آمد کز شبت به فریاد رسم

فریاد مرا ز دست فریادرسان

مولانا
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵

 

با زنده‌دلان نشین و صادق نفسان

حق دشمن خود مکن به تعلیم کسان

خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری

آزار به اندرون موری مرسان

سعدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

با زنده دلان نشین و صاحب نفسان

خود دشمن کس مکن به تدبیر کسان

خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری

آزار به اندرون موری مرسان

جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

پیش از تو شه زمانه بودند کسان

امروز تویی پس از تو هم بازپسان

گر دیده وری ز حال آینده مپرس

امروز بین که حال فرداست چسان

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

عیسی دم ماست بخش شیرین نفسان

زحمت مده ایقریب چون خرمگسان

زنهار منه به خاکپایش دیده

آن نور دو چشم ماست چشمش مرسان

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

اهلی بگسل ز صحبت هیچکسان

با اهل دلان نشین نه با بوالهوسان

منت مکش از خضر بیک جرعه آب

جهدی کن و خویشرا بسر چشمه رسان

اهلی شیرازی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

با اهل ستم مجوش بهر احسان

وز یاریشان ستم بخلقی مرسان

آماده ظلم باش از یاری ظلم

از یاری تیغ، زیر تیغ است فسان

واعظ قزوینی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۷

 

ای نصر خدا مرا به مقصود رسان

مگذار شوم رهین خویشان و کسان

تو قلب و زبان مستشاری امروز

والمرء باصغریه قلب و لسان

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

یک روی چو آیینه مبادا انسان

کاخر شکند ز جلوهٔ روی خسان

مانندهٔ تیغ شو همه روی و زبان

تا بگذری از میان مردم آسان

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode