ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۹۱
با علم اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان ترا میسر گردد
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی
زان روز حذر کن که ورق بر گردد
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲
مادح ز عطای تو توانگر گردد
فکرت ز سخای تو مدبر گردد
خاطر بهوای تو منور گردد
معنی بثنای تو مشهر گردد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱
از رنج کشیدن آدمی حر گردد
قطره چو کشد حبس صدف در گردد
گر مال نماند سر بماناد به جای
پیمانه چو شد تهی دگر پر گردد
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
درویش ز دور تو توانگر گردد
بی دل ز قبول تو دلاور گردد
زر در کف تو به خاک ماند لیکن
گر دست به خاک برنهی زر گردد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۱
باید که اگر دلت زخود برگردد
گرد لب خشک دیدهٔ تر گردد
پا بر سر آرزو[ت] نه [تو] دو سه روز
تا کام دو عالمت میسّر گردد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۳۷
نفس تو و خوی بد اگر برگردد
مقصود دو عالمت میسّر گردد
هرگه که تو آفتاب گردی به صفت
از نور تو سنگ لعل و گوهر گردد
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷۹
آن روز که چشم تو ز من برگردد
وز بهر تو کشتنم میسر گردد
در غصهٔ آنم که چه خواهم عذرت
گر چشم تو در ماتم من تر گردد
بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
هر دم چو فلک بوضع دیگر گردد
کام دل ازو کجا میسر گردد
صد دور کند بکام خود سیر ولی
چون دور مراد ما رسد بر گردد
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۶
هر کام که در جهان میسر گردد
چون کار به پایان رسد ابتر گردد
نیکو نبود هیچ مرادی به کمال
چون صفحه تمام شد، ورق برگردد
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۴۴
زین جنس دوپا هر آنکه بر سر گردد
غفرانش طلب تات میسر گردد
...بتر رفت همی ترسم از آنک
برگردد و...بترتر گردد
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۶۵
گر زاهد خر ز خوی خود برگردد
یا صوفی سگ سیاق دیگر گردد
خود شرع و طریق را چه نقصان چه کمال
گر زانکه سگی خشک و خری تر گردد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲
هر قدر برای تو میسر گردد
آن کن دل زاری از تو بهتر گردد
ور شاد نمیکنی دلی را زنهار
مگذار دلی از تو مکدر گردد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
هر دل که اسیر عشق دلبر گردد
هر دم گذرد غمش فزونتر گردد
هر غم بزمانه کاهد اما غم عشق
هر روز فزون ز روز دیگر گردد