گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷۵

 

عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود

جمعیت او تفرقهٔ خاطر بود

در دهر دمی خوش نزده شاد بزیست

گویا که دم خوشش دم آخر بود

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد ششم » بخش ۲۸ - بر دار کردن حسنک، بخش سوم

 

ببرید سرش را که سران را سر بود

آرایش دهر و ملک را افسر بود

گر قرمطی و جهود و گر کافر بود

از تخت بدار برشدن منکر بود

ابوالفضل بیهقی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲

 

دری که شب افروزتر از اختر بود

از گوهر آفتاب روشن‌تر بود

بربود ز من آنکه تو را رهبر بود

مانا که کلاه چرخ را درخور بود

خاقانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

وقتی که مرا می طرب در سر بود

یکسر سخنم ز باده و دلبر بود

و امروز کزان حال همی اندیشم

گویی که بجای من کسی دیگر بود

کمال‌الدین اسماعیل
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

شد کشته کسی که در جهان سرور بود

گردونش غلام و مشتری چاکر بود

از تیغ زبان دراز او می دانم

کاین فتنه از آن هندوی بدگوهر بود

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode