گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴

 

منصورِ حلّاج آن نهنگِ دریا

کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا

روزی‌‌که انا الحّق به زبان می‌آورد

منصور کجا بود؟ خدا بود خدا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۱

 

ای دوش فلک را علمت گشته ردا

در گوش فلک ز جود و عدل تو ندا

بادات فدا هر که به گیتی چو منست

تا خلق جهانت همه باشند فدا

ابوالفرج رونی
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴

 

واحببت اولاد الیهود باَسرِهِم

لاجلک حتی کدتُ ان اَتهوّدا

اصلی فأزوی قبلتی متعمدا

لقبلتکم فاشهد صلاتی لتشهدا

وانی لاهدی فی صلاتی بحبکم

[...]

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴

 

اصلی فأزوی قبلتی متعمدا

لقبلتکم فاشهد صلاتی لتشهدا

محمد بن منور
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱

 

دوشینه شبم بود شبیه یلدا

آن مونس غمگسار نامد عمدا

شب تا به سحر ز دیده دُر می‌سفتم

می‌گفتم رب لاتذرنی فردا

مهستی گنجوی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۶

 

خواهی که نیفتی زفراقش به بلا

یاری بطلب کزو نمانی تو جدا

آن قدر یقین بدان که یارت نبود

آن کاو بود امروز نباشد فردا

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

افسوس که بیگاه شد و ما تنها

در دریائی کرانه‌اش ناپیدا

کشتی و شب و غمام و ما میرانیم

در بحر خدا به فضل و توفیق خدا

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱

 

منصور بدآن خواجه که در راه خدا

از پنبهٔ تن جامهٔ جان کرد جدا

منصور کجا گفت اناالحق می‌گفت

منصور کجا بود خدا بود خدا

مولانا
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

تن بود گرو کرده جان از مبدأ

جان عاقبت الامر ز تن گشت جدا

تن رفت به خاک باز و جان شد بر عرش

یعنی همه فانی اند و باقیست خدا

حکیم نزاری
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ

از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا

اول به خود آ چون به خود آیی به خدا

اقرار بیاری به خدایی خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

مطلوب خود از خود طلب ای طالب ما

خود را بشناس یک زمانی به خود آ

گر عاشق صادقی یکی را دو مگو

کافر باشی اگر بگوئی دو خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

اصحاب پیمبر ارچه نورند و هُدا

هر یک سوی آخرت رهی‌اند جدا

لیکن شه مردان علی عالیقدر

راهیست که راست می‌رود تا به خدا

فیاض لاهیجی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

شد دور چو از نظر غبار من و ما

آن یکه سوار ناگهان شد پیدا

یعنی که شدیم نیست و اندر همه جا

دیدیم خدا هست خدا هست خدا

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode