×
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷
دستور و شهنشه از جهان رایت خوش
بردند و مصیبتی نیامد زین بیش
بس دل که شدی ز مرگ شاهنشه ریش
گر کشتن دستور نبودی از پیش
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۳
خون شد همه جانها و جگرها همه ریش
و آگاه نگشت هیچ کس از کم و بیش
خوش خوش بشنو حدیث خویش ای درویش
از پس منشین که کار داری در پیش
عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۲۷
از بس که شدم ز عشق تو دور اندیش
اندیشه ندارم از دو عالم کم و بیش
در هر چیزی که بنگرد این دل ریش
آن چیز ز پس بیند و روی تو ز پیش
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۱
زین پس نکنم شکایت این دل ریش
کز دیده فتاد غصۀ من کم و بیش
این عشق بتنگنای دل راه نبرد
تا دیده نداشت روشنایی در پیش
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۲
ای دل بنشین طریق کاری اندیش
ضایع مکن این عمر گرامی زین بیش
هرگز نزید بآرزوی دل خویش
آنرا که اجل ز پس بود عمر ز پیش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
نور از آن خوردن نشد افزون و بیش
بل همان نور است کان بوده است پیش