گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

 

در عشق تو ای صنم مرا رای نماند

وان طبع لطیف حکمت آرای نماند

بر جای همی بود دلم بی‌غم تو

تا جای غم تو گشت بر جای نماند

امیر معزی
 

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۵۰

 

در عشق مرا عقل شد و رای نماند

جان نیز ز دست رفت و بر پای نماند

دی، مِه ز دو کون بود جولانگه فکر

امروز،‌ببین که فکر را جای نماند

عطار
 
 
sunny dark_mode