عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
معشوقۀ خانگی بکاری ناید
کو دل ببرد رخ بکسی ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان آید و کوبان آید
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۸
معشوقهٔ خانگی به کاری ناید
کودل برد و روی به کس ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان زنان و کوبان آید
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
هر روز کمان گوشه تو بگراید
رو دلبرکی جو که ترا برباید
یا هر که ترا دید ترا سیر آید
بس مرغدلی اگر نباشد شاید
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
گر نعل سمند تو بر آهن ساید
زو چشمۀ خضر در زمان بگشاید
ور خصم تو در آینه رخ بنماید
دست اجل از آینه بیرون آید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴
گر تو به سفر شدی نگارا شاید
ماهی و مه از سفر شدن ناساید
از کاهش و از فزایشت عیبی نیست
مه گاه بکاهد و گهی افزاید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰
بر عارض نو مشک همی افزاید
وآن روی چو ماه تو همی آراید
گر مشک ز عارض تو زاید شاید
تو آهویی و مشک ز آهو زاید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲
در بند تو ای شاه ملکشه باید
تا بند تو پای تاجداری ساید
آن کس که ز پشت سعد سلمان آید
گر زهر شود ملک تو را نگزاید
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۴
دجله ملکا زمان زمان بفزاید
تا با تو به جود اخویشا پهلو ساید
چون دجله هزار اگر تو را پیش آید
در جنب دل تو قطرهای ننماید
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵
خرگه زند وکارکسی نگشاید
مطبخ زند و نان به کسی ننماید
گر دود به مطبخش درآید شاید
کز مطبخ او دود همی برناید
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶
سلطان جهان برکیارق باید
کز دولت او جهان همی آراید
بس برناید تا هنرش بِفْزاید
بندد کمر و همه جهان بگشاید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶
یک روز دلت به مهر ما نگراید
دیوت همه جز راه بلا ننماید
تا لاجرم اکنون که چنینت باید
میگوید من همی نگویم شاید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸
گاهی فلکم گریستن فرماید
ناخفته دو چشم را عنا فرماید
گاهیم به درد خنده لب بگشاید
گوید ز بدی خنده نیاید آید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹
روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید
با فوطه هزار جان ز تن برباید
در فوطه بتا خمش ازین به باید
عاشق کش فوطه پوش نیکو ناید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰
مردی که به راه عشق جان فرساید
باید که بدون یار خود نگراید
عاشق به ره عشق چنان میباید
کز دوزخ و از بهشت یادش ناید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱
آن باید آن که مرد عاشق آید
تا عشق هنرهای خودش بنماید
شاهنشه عشق روی اگر بنماید
با او همه غوغای جهان برناید
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر
گر دوست، مرا بلا فرستد شاید
کاین دوست خود از بهر بلا میباید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۷
در مستی اگر ببرد خوابم شاید
می دیده ببندد ارچه دل بگشاید
بیدار ز مادران چو تو کم زاید
بخت تو نیم که هیچ خوابم ناید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۸
جان یک نفس از درد تو میناساید
وز دل نفسی بیتو همی برناید
یکبار دگر وصل تو درمیباید
وانگه پس از آن اگر نمانم شاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹
یک در فلک از امید من نگشاید
یک کار من از زمانه میبرناید
جان میکاهد غم تو میافزاید
در محنت من دگر چه میدرباید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۰
بس راه که پای همتم پیماید
تا مشکل یک راز فلک بگشاید
بس روز سیه که از غلط پیش آید
تا از شب شک صبح یقینی زاید