گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۵

 

گر من ز فلک همی شکایت کنمی

هرچ او کندی جمله حکایت کنمی

افسوس که دست من بدو می‌نرسد

ورنه شر او جمله کفایت کنمی

انوری
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

خواهم که همه کار برایت کنمی

بر مردمک دو دیده جایت کنمی

ور هیچ مرا دست به جان در شودی

حقا که نثار خاک پایت کنمی

سید حسن غزنوی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

گر دل ندهی، از تو شکایت کنمی

دانم که شکایت، به چه غایت کنمی

گر پرده‌دری نباشد اندر حق تو

زآنها که تو کرده‌ای، حکایت کنمی

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode