گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷۸

 

هر چند که جان عارف آگاه بود

کی در حرم قدس تواش راه بود

دست همه اهل کشف و ارباب شهود

از دامن ادراک تو کوتاه بود

ابوسعید ابوالخیر
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

هرکس که سزای افسر وگاه بود

خدمتگر این خدمت درگاه بود

در روی زمین اگر بسی شاه بود

شاه همه سنجر ملکشاه بود

امیر معزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

تا دست من از وصل تو کوتاه بود

تا بر دل من بیاد یار آه بود

در جان منی و من نه آگاه بلی

آئینه کجا ز صورت آگاه بود

ابن یمین
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷

 

بر تخت ولایت آن ولی شاه بود

خورشید محمد و علی ماه بود

نوری که از این هر دو نصیبی دارد

میدان به یقین که نعمت الله بود

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹

 

بر تخت ولایت آن ولی شاه بود

باطن شمس است و ظاهرا ماه بود

نوری که از این هر دو نصیبی دارد

روشن بنگر که نعمت الله بود

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

از بنده هنر ارادت شاه بود

گر دزد دغل کند نه دلخواه بود

گر شه بخیانتش کشد ظلمی نیست

عدل است و برین ارادت الله بود

اهلی شیرازی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴

 

گر قبله دل، نه کوی آن شاه بود

کی سجده تو قبول درگاه بود؟

تکبیر نماز اهل عرفان اینجا

تکبیر فنای ما سوی الله بود!

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode