×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
هر چند ز بهر چون تو جانانی را
در عشق تو کم گرفته ام جانی را
لیکن تو روا مدار بی فایدتی
خون ریختن چو من مسلمانی را
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۴۱
مرگ است خلاص عالم فانی را
درهم چه کشی ز مرگ پیشانی را
گر مزبلهٔ تن تو را مرگ رسید
با مرگ چکار جان تو با جانی را
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
یا رب تو مرین سایهٔ یزدانی را
بگذار بدین جهان جهانبانی را
اندر کنف عاطفت خویشش دار
این حامی بیضهٔ مسلمانی را
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰
ای داده بنان گوهر ایمانی را
داده بجوی قلب یکی کانی را
نمرود چو دل را به خلیلی نسپرد
بسپرد به پشه، لاجرم جانی را