گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵

 

دل گرچه غمت ز جان نهان می‌دارد

اشکم همه خرده در میان می‌دارد

جان بی‌تو کنون فراق تن می‌طلبید

دل بی‌تو کنون ماتم جان می‌دارد

انوری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

رخ را ز من خسته نهان می دارد

صحبت همه شب با دگران می دارد

من ترک غم عشق تو نتوانم گفت

زان رو که تعلّقم به جان می دارد

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

در هجر خودم نعره زنان می دارد

خوناب ز دیده ام روان می دارد

جانا نه گناه این دل سنگین است

بخت بد من مرا بدین می دارد

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode