گنجور

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳

 

در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان

از گریهٔ خونین مژه‌ام شد مرجان

القصه که: از بیم عذاب هجران

در آتش رشکم دگر از دوزخیان

رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴

 

دیدار به دل فروخت، نفروخت گران

بوسه به روان فروشد و هست ارزان

آری، که چو آن ماه بود بازرگان

دیدار به دل فروشد و بوسه به جان

رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵

 

رویت دریای حسن و لعلت مرجان

زلفت عنبر، صدف دهن، در دندان

ابرو کشتی و چین پیشانی موج

گرداب بلا غبغب و چشمت توفان

رودکی
 

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

دیدار بدل فروخت نفروخت گران

بوسه با جان فروشد و هست ارزان

آری چو چنان ماه بود بازرگان

دیدار بدل فروشد و بوسه بجان

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۱

 

ای خالق ذوالجلال وحی رحمان

سازندهٔ کارهای بی سامانان

خصمان مرا مطیع من می‌گردان

بی‌رحمان را رحیم من می‌گردان

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۲

 

جانست و زبانست زبان دشمن جان

گر جانت بکارست نگه‌دار زبان

شیرین سخنی بگفت شاه صنمان

سر برگ درختست، زبان باد خزان

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۳

 

چندین چه زنی نظاره گرد میدان

اینجا دم اژدهاست و زخم پیلان

تا هر که در آید بنهد او دل و جان

فارغ چه کند گرد سرای سلطان

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۴

 

رفتم به طبیب و گفتم از درد نهان

گفتا: از غیر دوست بر بند زبان

گفتم که: غذا؟ گفت: همین خون جگر

گفتم: پرهیز؟ گفت: از هر دو جهان

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۵

 

رویت دریای حسن و لعلت مرجان

زلفت عنبر صدف دهان در دندان

ابرو کشتی و چین پیشانی موج

گرداب بلا غبغب و چشمت طوفان

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۶

 

فریاد و فغان که باز در کوی مغان

می‌خواره ز می نه نام یابد نه نشان

زانگونه نهان گشت که بر خلق جهان

گشتست نهان گشتن او نیز نهان

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۷

 

هستی به صفاتی که درو بود نهان

دارد سریان در همه اعیان جهان

هر وصف زعینی که بود قابل آن

بر قدر قبول عین گشتست عیان

ابوسعید ابوالخیر
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - درمدح عضدالدوله امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین

 

ای نیمشب گریخته ز رضوان

وندر شکنج زلف شده پنهان

ای سرو نارسیده بتو آفت

ای ماه نارسیده بتو نقصان

ای میوه دل من ،لابل دل

[...]

فرخی سیستانی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

ای آنکه تویی نور دل و شمع روان

تا بی خبرم از تو ، نه پیدا نه نهان

بی من تو بکام خویش ای جان جهان

من بی تو چنانم که مبادی تو چنان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

این نافرمان دل ، ار پذیرد فرمان

دشواری من خوار شود ، سخت آسان

درمانده بدست دلم ، ای جان جهان

درمانده بدل بتر که درمانده بجان

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

تا دور شدی تو از من ای سرو روان

شد خون دلم به دو رخ از دیده روان

جانی و دلی داشتم ای سرو روان

در وصل تو دل دادم و در هجر تو جان

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

چشم و دهن آن صنم لاله رخان

از پسته و بادام کشیده ست نشان

از بس تنگی که دارد این چشم و دهان

نه گریه در این گنجد نه خنده در آن

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

این دیبه دو روی به کلک دو زبان

پرداخته شد به قوت خاطر و جان

بستانش به نام ایزد ای باد وزان

لوهور به نزد خواجه بونصر رسان

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

ای برتر من کرده هزاران احسان

یک سعی کن و مرا ز زندان برهان

لیکن ز آنسان گرم نداری پس از آن

والله که مرا آرزو آید زندان

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

زنده به تو مانده ام من ای جان جهان

زیرا که بدیده ام به تیمار تو جان

هر جا که موافقت درآید به میان

صد سال توان زیست به یک جا آسان

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

صد بار به نیکی هنرم کرد ضمان

یک دعوی را از تو ندیدم برهان

این بس نبود شگفت زیرا به جهان

کردار گران شده است و گفتار ارزان

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۹
sunny dark_mode