×
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶
گر من ، صنما سوی تو ره یافتمی
بر دیده بدیدن تو بشتافتمی
گر خاطر من ز هجر غمگین نبدی
اندر غزل تو موی بشکافتمی
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۳۳
کو کوی تو تا به فرق بشتافتمی
پس روی ز هرچه هست بر تافتمی
دستم نرسد به جان که بشکافتمی
تا بو که ترا میان جان یافتمی
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۸
ای کاش هزار موی بشکافتمی
وز تو سرِ یک موی خبر یافتمی
گر عشق رخِ تو نیستی آتشِ صِرف
چون شمع کی از سوزِ تو سر تافتمی