گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱

 

آن ذات که پروردهٔ اسرار بود

از مرگ نیندیشد و هشیار بود

تیمار همی خوری که در خاک شوم

در خاک یکی شود که در نار بود

سنایی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۵۰

 

گر رهگذر عشق تو بردار بود

آسان بود ای پسر نه دشوار بود

از خارچه باک باشد آن را که ورا

معشوق دلش میان گلزار بود

عین‌القضات همدانی
 

عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۲۸

 

چون نیستی تو محض اقرار بود

هستیت ز سرمایهٔ انکار بود

هر کس که ز نیستی ندارد بوئی

کافر میرد اگرچه دیندار بود

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۹۳ - الاسرار

 

در عالم عشق هر که را یار بود

صندوق وجودش همه اسرار بود

با این همه گر زخود نشانی بدهد

در حال مقامش رسن و دار بود

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

آسوده تنی کز تو بتیمار بود

شادان دل آن کز تو بغم خوار بود

آن تن که نه خستۀ تو افگار بود

وان دل که نه کشتۀ تو مردار بود

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۷

 

جامی که بگیرم میش انوار بود

بینی که بگویم همه اسرار بود

در هر طرفی که بنگرد دیدهٔ من

بی‌پرده مرا ضیاء دلدار بود

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۴

 

چون نیستی تو محض اقرار بود

هستی تو سرمایهٔ انکار بود

هرکس که ز نیستی ندارد بوئی

کافر میرد اگرچه دیندار بود

مولانا
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

جائی که درخت عیش پربار بود

در در نظر و گهر در انبار بود

آنجا همه کس یار وفادار بود

یار آن یار است که در بلا یار بود

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

هر کس که نصیحت بر او خوار بود

وانکو ببدی خود گرفتار بود

پندش مده ار چند بود فرزندت

یاری مکنش ورچه ترا یار بود

ابن یمین
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

با آنکه زبان کلید هر کار بود

گوش از خمشی رسته ز آزار بود

باغیست تن و گوش گل بی خارست

کم گو که زبان گل پر از خار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

آسوده بود هر که کم آزار بود

آزار کننده خود دل افکار بود

آزاده بود هما که مرغان نکشد

شاهین که کشنده شد گرفتار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

درویش سخی را همه کس یار بود

وز منعم ممسک همه را عار بود

خاری که گلی دهد عزیزست چو گل

گلبن که گلی نیاورد خار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵

 

هر بیخردی که نخوتش کار بود

گر شاخ گلست در نظر خار بود

زان بر سر سرو ناز زد فاخته پای

کو را همه کبر و ناز بر بار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

آدم ز ادب فرشته اطوار بود

با خلق خدا بخلق در کار بود

هر کس که ز کبر پشت بر دیوارست

آدم نبود صورت دیوار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

آدم که بعشق محرم یار بود

در احسن تقویم سزاوار بود

هر گه که بشهوت آید از عشق فرو

در اسفل سافلین گرفتار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

گردون که همیشه خاطر آزار بود

گر لطف کند هم نه بهنجار بود

یک جو ندهد ز هر چه در کار بود

چیزی که نبایدت بخروار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۴۳

 

ساقی قدحی که هر که بیدار بود

امید حیاتش از لب یار بود

هر کس که حیات جوید از ظلمت دهر

آخر ز حیات خویش بیزار بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ هفتم شش زر سرخ است

 

ای آنکه رخ تو به ز گلزار بود

از چشم بدان حقت نگهدار بود

گر زر بود از هیچ جهت غم نبود

شش اشرفیت ز شش جهت یار بود

اهلی شیرازی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹

 

ای آن که تو را میل به گلزار بود

دانی که چرا گل همه رخسار بود

یعنی که مرا مبو که معشوقان را

از عاشق خویش روی در کار بود

ابوالحسن فراهانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

در عشق، کسی که نو گرفتار بود

باید به جگرسوخته‌ای یار بود

گردید چو طفل، گرم آتش‌بازی

باید دگری ازو خبردار بود

قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode