گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵

 

شمع آمد و گفت: این چه عذاب است مرا

کز آتش و از چشم پرآب است مرا

سررشتهٔ من به دست آتش دادند

جان در غم و دل در تب و تاب است مرا

عطار
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۲

 

بر دست یکی تیغ چو آب است مرا

کز وی همه ساله فتح باب است مرا

پیوسته دل خصم کباب است مرا

وز کلّه او جام شراب است مرا

جلال عضد
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۱ - انابت نامه

 

آن روز که نوبت حساب است مرا

تن ز آتش دل در تب و تاب است مرا

از آتش دوزخ ار گذشتن باید

شک نیست که پل آن سوی آب است مرا

یغمای جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

برآتش غم جگر کباب است مرا

از دود درون دیده پر آب است مرا

هجران قوی پنجه و اعضای ضعیف

افسانه ی صعوه و عقاب است مرا

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode