گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶

 

آخر بشنید آن مه آه سحر ما را

تا حشر دگر آمد امشب حشر ما را

چون چرخ زند آن مه در سینه من گویم

ای دور قمر بنگر دور قمر ما را

کو رستم دستان تا دستان بنماییمش

[...]

مولانا
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۴۹ - انجم بگریبان ریخت این دیدهٔ تر ما را

 

انجم بگریبان ریخت این دیدهٔ تر ما را

بیرون ز سپهر انداخت این ذوق نظر ما را

هر چند زمین سائیم برتر ز ثریانیم

دانی که نمی زیبد عمری چو شرر ما را

شام و سحر عالم از گردش ما خیزد

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode