گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

از روی چو خورشیدت هرگه که براندیشم

یکذره بود کمتر چون از قمر اندیشم

جائی که لبت باشد با انهمه شیرینی

از لعل تو بیزام گر از شکراندیشم

گفتی که برافشان سرگر عاشق جانبازی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵۸

 

چون جاه پدید آرد دشمن که بد اندیشد

پس جاه بتر دشمن زو نیک‌تر اندیشم

دشمن به بدی گفتن جاهم به زبان آرد

بر سود منم ز آن بد چون نیک دراندیشم

خاقانی
 
 
sunny dark_mode