گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر

اقبال گیا روید در عین سراب اندر

ور رای شکار آری او شکر شکارت را

الحمد کنان آید جانش به کباب اندر

جلاب خرد باشد هر گه که تو در مجلس

[...]

سنایی
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۲ - نوای سروش

 

ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر

زادی به حجاب اندر میری به حجاب اندر

چون سرمه رازی را از دیده فروشستم

تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر

بر کشت و خیابان پیچ بر کوه و بیابان پیچ

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode