گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در ستایش مردانگی و جنگجویی

 

تا توانی مکش ز مردی دست

که به سستی کسی ز مرگ نجست

ماهی ار شست نگسلد در آب

بسته او را به خشکی آرد شست

هر که او را بلند مردی کرد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧

 

بهر روزی بهر دری چه روی

ای ز ضعف دل اعتقاد تو سست

چه بری آبروی چون نانی

نخورد کس از آنچه روزی تست

گر نیوشی و گر نه من گفتم

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

ای من زدو چشم نیم مستت مست

وزدست تو رفته عقل و دین از دست

بنشین که نسیم صبحدم برخاست

برخیز که نوبت سحر بنشست

با روی تو رونق قمر گُم شد

[...]

خواجوی کرمانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۵۵

 

دایره چون به همدگر پیوست

قلم اینجا رسید و سر بشکست

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

دیده درد دیده را گفتند

حالت امروز هیچ خوشتر هست

گفت آری خوشم ولی هر دم

رنجه می داردم عیادت دست

جامی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش چهارم

 

زنخت گر گرفتم اندر دست

خون من ریختی و عذرم هست

زآن که هنگام رگ زدن شرط است

گوی سیمین گرفتن اندر دست

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode