گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

معشوق مرا ره قلندر زد

زان راه به جانم آتش اندر زد

گه رفت ره صلاح دینداری

گه راه مقامران لنگر زد

رندی در زهد و کفر در ایمان

[...]

سنایی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶

 

عشق آمد و آتشی به دل در زد

تا دل به گزاف لاف دلبر زد

آسوده بدم نشسته در کنجی

کامد غم عشق و حلقه بر در زد

شاخ طربم ز بیخ و بن برکند

[...]

عطار
 
 
sunny dark_mode