نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
از عطر تو لافد آستینم
گر عودم و گر دِرمنه اینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۸ - در شکایت حسودان و منکران
چون آینه گر نه آهنینم
با سنگ دلان چرا نشینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۸ - در شکایت حسودان و منکران
گنج دو جهان در آستینم
در دزدی مفلسی چه بینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۴ - رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی
گرچه سخن آبدار بینم
با آتش تیزکی نشینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابنسلام
گفتا چو ز مهر او چنینم
آن به که درو ز دور بینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
آزرم وفای تو گزینم
در جور و جفای تو نبینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - خواندن لیلی مجنون را
تا چون که به داوری نشینم
از کرده خجالتی نبینم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی
سگبانی تو همیگزینم
در جنب سگان از آن نشینم
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲
ای برده به زلف کفر و دینم
وز غمزه نشسته در کمینم
سرگشته و سوکوار از آنم
شوریده و خسته دل ازینم
تا دایره وار کرد زلفت
[...]
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۷
بگذار که بندهٔ کمینم
تا در صف بندگان نشینم
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۶ - ترکیب بند
دل در طلب تو رفت و دینم
جان نیز طمع کنی یقینم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۹ - جواب نبشتن مجنون مرفوع القلم، از سیاهی آب ناک دیده، جراحت نامه لیلی را، و ریشهای سربسته از نوک قلم خاریدن، و خون سوخته بر ورق چکانیدن، و دهانه جراحت را به کاغذ لیلی بستن
خواهم شب تیره با تو شینم
تا سایه برابرت نبینم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۸ - صفت برگ ریز، و دوا دو باد خزان، واز آسیب صدمات حوادث، سر نهادن سرو لیلی در خاک، و بی بالش ماندن
دوری منمای بیش از اینم
کاز کتم عدم، رهٔ تو بینم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
تا سیر جمال او ببینم
خرم به وصال او نشینم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۸ - دلالت کردن بزرگان بنی عامر پدر مجنون را به آنکه یکی از معشوقان قبیله عرب را به نکاح مجنون درآرد تا آتش سودای او فرو نشیند
بر بی بدل ار بدل گزینم
جز در دل و دین خلل نبینم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دیده نوفل مجنون را در بادیه و بر وی ترحم کردن و وی را وعده دادن که لیلی را برای وی خواستگاری کند و ابا کردن پدر لیلی
تا یک نظرش ز دور بینم
وانگه به خیال او نشینم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - در صحرا و دشت گردیدن مجنون و خطاب کردن وی با گردباد
تا بر سر راه او نشینم
یک بار دگر رخش ببینم