نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش
زین پیش نشاطی آزمودم
امروز نه آنکسم که بودم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - آگاهی مجنون از مرگ پدر
من بیپدری ندیده بودم
تلخ است کنون که آزمودم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون
من نیز به سنگ عشق سودم
عاشق شده خواری آزمودم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون
عشق است خلاصهٔ وجودم
عشق آتش گشت و من چو عودم
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵
تا عشق تو را به جان ربودم
بی درد تو یک نفس نبودم
از روز ازل هنوز مستم
وز شوق الست در سجودم
گفتی که جمال خود نمایم
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶
تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک ذره نماند از وجودم
تا بگذشتی چو باد بر من
بر خاک فتاده در سجودم
یک لحظه ز تو نمیشکیبم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۰
تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک عقده نماند از وجودم
گه باروی چرخ رخنه کردم
گه سکه آفتاب سودم
چون مه پی آفتاب رفتم
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم دل خاص و عام بردی
من نیز دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۸ - نامه نبشتن، لیلی، از دودهای دل، سوی مجنون، و ماجرای دل دزدیده، بران آشنا، عرضه کردن
بگداخت، ز سوز دل، وجودم
وز اوج فلک، گذشت دودم
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۹
در مجمر عشق سوخت عودم
آتش شدم و نماند دودم
از دیدن غیر دیده بستم
تا دیده به روی او گشودم
چون سایه به آفتاب بنمود
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - در صحرا و دشت گردیدن مجنون و خطاب کردن وی با گردباد
هر حیله که بود آزمودم
نی صلح و نه جنگ داشت سودم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۴ - بیمار شدن لیلی از خبر وفات مجنون و نصیحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وی مر ایشان را
من زنده به بوی قیس بودم
تا قصه مرگ او شنودم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۹
وقتی زفراق رنجه بودم
صبر دل خسته آزمودم
دیدم سر عاشقان کنی گوی
منهم بهوس سری نمودم
خوش آنکه بکار زار عشقت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۷ - حسینی هروی نَوَّرَ اللّهُ مَرقَدَهُ
هر طایفه را بیازمودم
گه پیر و گهی مرید بودم