گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن

ما را چو چشم خویش نژند و حزین مکن

ای ماه روی بر سر ما هر زمان ز جور

چون دور آسمان دگری به گزین مکن

مهری که خود نهاده‌ای آن مهر بر مدار

[...]

سنایی
 

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - هم در مدح اتسز گوید

 

جانا ، ز مهر مگذر و آهنگ کین مکن

بر جان من ز لشکر هجران کمین مکن

اندر فراق آن دهن همچو خاتمت

از گوهر سرشک رخم پر نگین مکن

تو ماه آسمانی و ما را بدست ظلم

[...]

وطواط
 
 
sunny dark_mode