×
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
زلفت زبان طعنه به بخت نگون کشید
آهوی عقل را به کمند جنون کشید
نزدیک شد که مهر سرایت کند درو
چون می ز بس که خون دل گرمخون کشید
می با تو غیر خورد و ز بخت زبون مرا
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸
شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید
یکروزه مهر بین که به عشق و جنون کشید
آن آرزو که دوش نبودش اثر هنوز
بسیار زود بود به این عشق چون کشید
فرهاد وضع مجلس شیرین نظاره کرد
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۰
از کشمکش کف تو می لالهگون کشید
دامن کشیدن تو ز دستم به خون کشید
پر منفعل دمید حبابم درین محیط
جیبم سری نداشت که باید برون کشید
بیش ازدمی به همت هستی نساخت صبح
[...]