گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰

 

ای گشته یادگار ز کردار تو شهی

دیدار تو مبارک و گفتار تو بهی

از هر بهی بهی تو و بر هر سری سری

از هر مهی مهی تو و بر هر شهی شهی

یا دادنست و یا ستدن کار تو مدام

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای پیشه تو رامش و پیروزی و بهی

گل رفت و لاله رفت و ترنج آمد و بهی

از دست لاله رویان گل بوی و می ستان

بفزای بر ترنج و بهی رامش و بهی

داد تو روزگار ز دولت همی دهد

[...]

قطران تبریزی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است

 

ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند

احرار روزگار و افاضل ترا رهی

بودند در قدیم امیران و شاعران

واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی

هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان

[...]

انوری
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۱

 

ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی

وی پاکشیده از ره کو شرط همرهی

مغز جهان توی تو و باقی همه حشیش

کی یابد آدمی ز حشیشات فربهی

هر شهر کو خراب شد و زیر او زبر

[...]

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨٧

 

ای پیک پی خجسته نسیم سحرگهی

لطفی کن از برای دل خسته رهی

بگذر بدانجناب که از لطف صاحبش

یا بی نشان خلد چو در وی قدم نهی

یعنی جناب حضرت شاهی که می نهد

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۹

 

ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی

روشن بگو حکایت آن ماه خرگهی

بگذر ز بوستان نعیم و ریاض خلد

ما را ز دوستان قدیم آور آگهی

وقت سحر که باد صبا بوی جان دهد

[...]

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۴

 

ای آفتاب کشور و ای ماه خرگهی

آخر نظر فکن به عنایت سوی رهی

سرگشته ذره وار منم در هوای تو

تا کی چو خاک راه مرا در هوا دهی

مجروح گشت جان جهانی به تیغ هجر

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۹

 

نی کیست همدمی شده از خویشتن تهی

چون سالکان ز سیر مقاماتش آگهی

آزرده ای که ناله جانسوز می کند

هر جا ز پای تا سرش انگشت می نهی

سوراخ ها به سینه نی بهر آن کنند

[...]

جامی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

شب چون روم ز منزل آن ماه خرگهی

از دیده سیل اشک نهد رو بهمرهی

چندانکه رفتم از پی گرد سمند او

روزی نشد که پر شود این دیده ی تهی

هر دم هزار قافله ی جان ببوی او

[...]

بابافغانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - هجو خواجه

 

ای خواجه هجو ریشه فرو می‌برد، بترس

شاخی‌ست این که می‌ندهد میوهٔ بهی

حاکم تو باش و جانب خود گیر و حکم کن

کردم در این معامله من با تو کوتهی

شاعر اگر تو باشی و از من طمع کنی

[...]

وحشی بافقی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۲ - تاریخ جلوس شاه طهماسب صفوی

 

طهماسب شاه آنکه ز بخت بلند او

رو کرد عمر و دولت دشمن به کوتهی

بر تخت خسروی چو برآمد شه روشن عقل

گفتا چو بلبلان به نوای سحر گهی

تاریخ این جلوس در دیوان سلطنت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۰ - نیکنامی

 

چون برکه‌های دشت عرب دان تو حال خلق

گاهی ز آب پر شود و نوبتی تهی

این برکهٔ حیات مسلم تهی شود

از آب زندگانی و از فر و فرهی

دیر است و زود مرگ نباشد از آن گریز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر البرره و قاتل الکفره علی علیه‌السلام

 

حسن تو راست تا همی از ریب و فربهی

از لاغری مرا نبود ره به فربهی

دانم ز خویشتن نشوم تا که من تهی

وصلت نیابم و نشود راه منتهی

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode