گنجور

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

هین در دهید باده که آنها که آگهند

حلقه بگوش این نمط و خاک این رهند

ضدند جان و تن، قدح باده دردهید

تا یک دم از مصاحبت خویش وارهند

رنگی زرنگ باده ندیدند خوبتر

[...]

سراج قمری
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

ای ماه اختران تو اندر زمین مهند

وی شاه چاکران تو در مملکت شهند

آن رهبران که سوی تو خوانند خلق را

گر عشق تو دلیل ندارند گمرهند

در روز زندگانی خویش آن بد اختران

[...]

سیف فرغانی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

مستان که گام در حرم کبریا نهند

یک جام وصل را دو جهان در بها دهند

سنگی که سجده‌گاه نماز ریای ماست

ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند

شیخ بهایی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

دو چشم مست تو برشان یکدگر گوهند

که رهزن دل و دین از اشاره و نگهند

کمان کشیده بدل بستی ار که ره چه عجب

که ابروان تو هر یک حریف صد سپهند

مگیر خورده خدارا بعقل و دانش من

[...]

صفی علیشاه
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه

 

رندان راهرو که سه و سیصد و دهند

ابدال بی بدیل که پرورده شهند

همدست و هم حقیقت و همراز و همرهند

ایدل بهوش باش که ابدال آگهند

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode