گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱

 

حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای

یا خون بی دلیست که در بند کشته‌ای

من آدمی به لطف تو دیگر ندیده‌ام

این صورت و صفت که تو داری فرشته‌ای

وین طرفه‌تر که تا دل من دردمند توست

[...]

سعدی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه

 

بر هر که بنگرم ز تو کامیش حاصل است

آن را که زنده کرده و آن را که کشته‌ای

از هیچ دیده نیست که خوابی نبرده‌ای

در هیچ سینه نیست که تابی نهشته‌ای

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۲ - وله ایضاً فی مدحه

 

ای زلف تیره سایهٔ بال فرشته‌ای

یا از سواد دیدهٔ حورا سرشته‌ای

آن رخ ستاره است و تو چرخ ستاره‌ای

یا نی فرشته است و‌ تو بال فرشته‌ای

بر گرد مه ز مشک سیه توده توده‌ای

[...]

قاآنی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

دی گفت زاهد از دو جهان چون گذشته‌ای

گفتم خموش باش تو عاشق نگشته‌ای

تو پای بند آنچه من از وی گذشته‌ام

من در کمند آنکه تو از وی گذشته‌ای

داند یکی سعیدم و خواند یکی شقی

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode