گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۳

 

دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبود

من بودم و دو محرم و یاری دگر نبود

می رفت آن سوار و بر او بود چشم من

می شد ز سینه جان و در آنم نظر نبود

سوز دلم بدید و ز چشمش نمی نریخت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

امروز ناز را به نیازم نظر نبود

زان شیوه‌های خاص یکی جلوه‌گر نبود

چشم از غرور اگر چه نمی‌گشت ملتفت

عجز نگاه حسرت من بی اثر نبود

بس شیوه‌های ناز که در پرده داشت حسن

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۹

 

مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود

این شاخ بی شکوفه لخت جگر نبود

آیینه ات ز دود خط آخر سیاه شد

خط بر زمین کشیدن ما بی اثر نبود

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵

 

یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود

ما را سری نبود اگر درد سر نبود

بیگانه رسوم دو عالم بر آمدیم

ما را بجز خیال تو کار دگر نبود

لب خواستم به شکوه گشایم گذشت عمر

[...]

اسیر شهرستانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الحسن موسی سلام الله علیه

 

از ساج و کاج، تخت و عماری مگر نبود

لیکن مگر ز تختۀ در بیشتر نبود

از عرش بود پایۀ قدرش بلندتر

حاجت به نردبان غم آور دگر نبود

روی فلک سیاه و ز حمّال و نعش شاه

[...]

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode