×
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲
پشتم قوی به فضل خدای است و طاعتش
تا دررسم مگر به رسول و شفاعتش
پیش خدای نیست شفیعم مگر رسول
دارم شفیع پیش رسول آل و عترتش
با آل او روم سوی او هیچ باک نیست
[...]
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵
عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش
گو باز گیر رحل اقامت ز ساعتش
گفتم قیامت است چو برخاست قامتش
غافل که تن بر این ندهد استقامتش
انصاف بر چنین قد دلجوی نازنین
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
در کوه و دشت شیر گریزد ز هیبتش
لرزد به خود نهنگ به دریا ز سطوتش
گردکشان فرار کنند از صلابتش
آید ز آستی چو برون دست قدرتش
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » توپ روس
شاهی که خون کند دل احباب، غربتش
پر خون شد از جفای بداندیش تربتش
جور غریب مایهٔ اندوه و کربت است
جور از پس وفات، فزونست کربتش
محصور شد ز خیل عدو درگهی که بود
[...]