گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن

در هر کرشمهٔ تو نهان سد ادای حسن

خواهی بدار و خواه بکش ، ناپسند نیست

مستحسن است‌هر چه بود اقتضای حسن

سلطان حسن هر چه کند حکم حکم اوست

[...]

وحشی بافقی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۹

 

خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن

آن نوخطی که ریخته باشد بنای حسن

گر فتنه های حسن تو خوابد عجیب نیست

فرش خوشی است سبزهٔ خط زیر پای حسن

هر دم به ناز بالش دل تکیه می کند

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode