گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - وله ایضا

 

ای پیشوای شرع که ایناء روزگار

از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند

ارباب فضل ملتزم منّتی شوند

در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند

احوال روزگار از آن شد که بعد ازین

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند

از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند

گر کام اوست ریختن خون عاشقان

آن به که کامش از دل شیدا روا کنند

بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۵

 

درد دل مرا چو اطبا دوا کنند

درمان درد ما لب لعل شما کنند

بیچارگان شوق که بینند روی او

این بس بود ز دور که او را دعا کنند

شاهان چو در گذار ببینند خسته ای

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند

دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی

باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

[...]

حافظ
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند

جانها به جای جامه به بویش قبا کنند

آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »

مس را به التفات نظر کیمیا کنند

ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی

[...]

نسیمی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۱ - مولانا حافظ فرماید

 

آنانکه خاکرا بنظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشی چشمی بما کنند

دستار هر دو روز همان به که وا کنند

چندین گره بعقد شاید رها کنند

رختی که میخری بستان زود ز آشنا

[...]

نظام قاری
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶ - تتبع خواجه

 

رندان که میل باده به دیر فنا کنند

آیا بود که جام اشارت بما کنند

رنجم خمار گرچه بود مهلک ای حکیم

باید که هم به جام شرابش دوا کنند

ماییم و خاک دیر حجابش کنند رفع

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰

 

گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند

صاحبدلان تفرج صنع خدا کنند

پر دل منه بوعده خوبان که این گروه

از صد هزار وعده یکی را وفا کنند

آن به که پیش دوست نگویند حال من

[...]

اهلی شیرازی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

گر بند بند ما چو نی از هم جدا کنند

به زانکه در غمت ز فغان منع ما کنند

خوبان نمی کنند وفایی بعاشقان

خوبند بهر آنکه همیشه جفا کنند

بینند روی شاهد مقصود اهل دل

[...]

فضولی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

خوبان در آزمودن ما صد جفا کنند

با ما به اعتماد وفا تا چها کنند

بهر هزار وعده خلافیّ دیگر است

گر از هزار وعده یکی را وفا کنند

خنده‌زنان، کرشمه کنان، دست‌افکنان

[...]

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱۷

 

اول ثنای عشق فصیحان اداکنند

آری طعام را به نمک ابتدا کنند

نقش مراد طرح به اقبال می دهند

جمعی که تکیه گاه خود از بوریا کنند

ظاهر شود که خلق چه دارند در بساط

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱۸

 

حاشا که خلق کار برای خدا کنند

تعظیم مصحف از پی مهر طلا کنند

این جامه حریر که مخصوص کعبه است

پوشند اگر به دیر به او اقتدا کنند

شکر به کام زاغ فشانند بی دریغ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱۹

 

گر یوسف مرا به دو عالم بها کنند

گرد کسادیم به نظر توتیا کنند

جمعی که زیر چرخ شبی روز کرده اند

چون شمع دل خنک به نسیم فنا کنند

چون برق تیغ نعل زوالش در آتش است

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند

ترسم که رفته‌رفته مرا بی‌وفا کنند

آنها که خار دیده و گل‌گل شکفته‌اند

گر ناوکی رسد ز تو دانی چه‌ها کنند

کی با درازی شب هجران وفا کند

[...]

قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴

 

خوش آنکه کشتگان غمش را ندا کنند

تا وعده‌های وفا را وفا کنند

آندم که دوست گوید ای کشتگان من

از لذت خطاب ندانم چها کنند

در شور و وجد و رقص درآیند عاشقان

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

یک دم چه می‏شود که ز ما یاد آورند

آنان که پنج وقت به او اقتدا کنند

پنهان ز دشمنان چه شود گر رهم دهند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

یک دم چه می‏شود که ز ما یاد آورند

آنان که پنج وقت به او اقتدا کنند

پنهان ز دشمنان چه شود گر رهم دهند

[...]

فیض کاشانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

آنها که تکیه بر کرم کبریا کنند

سر در قبا کشند و به محراب جا کنند

آنها که قانع اند به یک قطره چون صدف

گوهر اگر دهند هماندم عطا کنند

آنها که بر کلاه نمد خوی کرده اند

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۲

 

صاحبدلان نظاره چو بر پشت پا کنند

با قد خم احاطه ارض و سما کنند

ما را مس وجود چه باشد طلا کنند

آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند

باید که خویش را ز خود اول جدا کنند

دل را به ناز چاشته خوار جفا کنند

تا رفته رفته اش به بلا مبتلا کنند

آهی خمیر مایهٔ صد صبح روشن است

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode