گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - ابراز خلوص نسبت به یکی از اکابر

 

ای آن که چون ز جاه تو بر تو ثنا کنم

گیتی ز نور خاطر خود پر ضیا کنم

هر گه که گفت خواهم مدح تو نظم خویش

چون باد از نفاذ و چو آب از صفا کنم

بحرم که هر چه یابد طبعم گهر کند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - هم در ستایش او

 

گر یک وفا کنی صنما صد وفا کنم

ور تو جفا کنی همه من کی جفا کنم

تو نرد عشق بازی و با من دغا کنی

من جان ببازم و نه همانا دغا کنم

گر آب دیده تیره کند دیده مرا

[...]

مسعود سعد سلمان
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۹

 

جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم

پیش آی تا بنذر خود آخر وفا کنم

شرمنده ز آسمان و زمینم که بهر تو

تا کی بسجده افتم و تا کی دعا کنم

با من نکرد هجر تو کاری که دامنت

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۸

 

از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم

شرم آیدم که روی دعا با خدا کنم

اکنون که دین نماند بتان گر جفا کنند

باری به بت پرستی خود من وفا کنم

من از دو کون دامن یاری گرفته ام

[...]

اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶

 

جان کاهدم چو حق سخن را ادا کنم

گر نقد جان دهند سخن را بها کنم

با عالمی مرا سر همخانگی کجاست

کو مرگ تا که خلوت راحت جدا کنم

چندانکه جای در دل آتش کند سپند

[...]

کلیم
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۰

 

از دور بر خرامش قدت ثنا کنم

نزدیک چون رسی دل و جانرا فدا کنم

دارم بزیر پرده ناموس مستیی

تا آنزمان که پرده بر افتد چها کنم

صد راه عقل بسته شود اهل هوش را

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode