وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۱ - د رحق شمس الدین
ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب
ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک
احباب را ز مایدهٔ جود تو حیات
حساد را ز صاعقهٔ سهم تو هلاک
از عزم نافذ تو ربوده نفاذ باد
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹
دردا! که شد سلاله خاتون به زیر خاک
در حضرت خدای جهان برد جان پاک
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹
دردا! که شد سلاله خاتون به زیر خاک
در حضرت خدای جهان برد جان پاک
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۹
بر ما گر اعتراض کند مدّعی چه باک
بر آستانِ دوست مقیمیم هم چو خاک
عین الیقین معاینه می بین و دور باش
هم چون من از وساوسِ تشبیه و اشتکاک
چنگال در مزن به گریبانِ ما گریز
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰
رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه چاک
با دولت غم تو ز فکر جهان چه باک؟
بی باک می رود دل ما در ره فنا
چون شوق غالبست، چه اندیشه از هلاک؟
جان مست حیرتست، که حسنیست دلفریب
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲
دل خون و جان فگار و جگرریش و سینه چاک
هم خود بگوی چون نکشم آه دردناک
بیمار پرسیی بکن ای یار مهربان
کافتاده ام ز هجر تو در بستر هلاک
آلوده کرد دامنم از خون دل سرشک
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳
جان می دهم به باد و غمت می برم به خاک
طوبی لمن یموت و فی قلبه هواک
پاکی تو و ز پرده عزت تو را ندید
جز دیده های پاک خوشا دیده های پاک
هر شب به جست و جوی خیالت روان کنم
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹
تا کی روم ز کوی تو غمگین و دردناک
در دیده آب گشته و بر رخ نشسته خاک
از خون غنچه ی دل احباب کن حذر
ای دامنت چو برگ گل نوشکفته پاک
پیش نسیم بسکه گریبان گشاده یی
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۳۰
چون من کجاست بوالعجبی در بسیط خاک
آب حیات بر لب و از تشنگی هلاک
دارم ز پاک دامنی اندر محیط وصل
حال کسی که سوخته باشد ز هجر پاک
آن می که میدهندم و من در نمیکشم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۸
هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک
لبریز می شود ز گهرهای تابناک
بی سجده می کنند نماز جنازه را
مگذار پیش مرده دلان روی خود به خاک
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۲
افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر
پهلوی خویش هر که نهد چون سبو به خاک
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۰
از خنجر عتاب مرا می کنی هلاک
رحمی نمی کنی به من زار و دردناک
مست آمدی به گلشن و گل را زدی به خاک
کردی ز باده پیرهن عاشقانه چاک
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹
خواهد هزار زنده ز غیرت شود هلاک
گاهی پس از هلاکم اگر بگذرد به خاک
شد چاک سینه ی فلک از آه بترس
آهی که بر فلک رود از سینه های چاک
ای روز من زدست تو چون طره ی تو تار
[...]
رشحه » شمارهٔ ۲۰ - غزل
آمد هزار تیر تو بر جسم چاک چاک
یک تیر شد خطا و شدم باعث هلاک
گر یار یاورم بوَد، از آسمان چه بیم؟
گر دوست مهربان بوَد از دشمنان چه باک؟
اشکم ز بیم هجر تو هر روز تا سمک
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱
ای از ازل به ماتم تو در بسیط خاک
گیسوی شام باز و گریبان صبح چاک
ذات قدیم بهر عزاداری تو بس
هستی پس از حیات تو یکسر سزد هلاک
خود نام آسمان و زمین آنچه اندر او
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۲
بنشست باز در بر آن جسم چاکچاک
رخ کند و گفت وای اخی روحنا فداک
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۲
بنشست باز در بر آن جسم چاکچاک
رخ کند و گفت وای اخی روحنا فداک
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۸
ز انبوه غم نهاد دگرباره رخ به خاک
نالید و گفت وا ابتا روحنا فداک
بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱ - در مرثیه بر شهیدان کربلا
یا رب به آه و نالهٔ دلهای دردناک
ما را نصیب کن که در آنجا شویم خاک
بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱ - در مرثیه بر شهیدان کربلا
یا رب به آه و نالهٔ دلهای دردناک
ما را نصیب کن که در آنجا شویم خاک