گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵

 

کام دلم نشد ز دهانت روا هنوز

و آن درد را که بود نکردم دوا هنوز

بیگانه گشتم از همه خوبان به مهر تو

وآن ماه شوخ دیده نگشت آشنا هنوز

عالم ز ماجرای دل ریش من پرست

[...]

اوحدی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۴۴

 

دلبر نرفت بر سر عهد و وفا هنوز

در سینه کینه دارد و در سر جفا هنوز

بس فتنه ها که خاست ز چشمان شوخ او

وان شوخ چشم می ننشیند ز پا هنوز

گر درد من ازو و دوایم ز دیگری ست

[...]

جلال عضد
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰

 

با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز

آخر نشد میانهٔ ما ماجری هنوز

ما خستگان در آتش شوقش بسوختیم

وان شوخ دیده سیر نگشت از جفا هنوز

بعد از هزار درد که بر جان ما نهاد

[...]

عبید زاکانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۶

 

از دل برون نکرده خیال جفا هنوز

گرگ آشتی ست یوسف ما را به ما هنوز

روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم

بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز

وقتی که نغمه سنج شدم من درین چمن

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۳

 

بالا نکرده ساعد او راحیا هنوز

بیعت نکرده است به دستش حنا هنوز

آواز عندلیب به گوشش نخورده است

برگرد او نگشته نسیم صبا هنوز

در غنچه است جلوه گلزار شوخی اش

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۲

 

از ما کند دریغ چو جور و جفا هنوز

کی طبع اوست مایل مهر و وفا هنوز

صیاد روزگار که آفاق دیده است

این آهوان ندیده بچین و ختا هنوز

آهو زناف نافه دهد او زچین زلف

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۱

 

دردا که بعد واقعه ی کربلا هنوز

از کین پر است سینه ی اهل جفا هنوز

با این خطا که خواست ندانم برای چیست

تأخیر امر محشر و حکم جزا هنوز

خون دو عالم ار همه ریزند در قصاص

[...]

صفایی جندقی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

یارب ز چیست بر سر فقر و غنا هنوز

گیتی به خون خویش زند دست و پا هنوز

دردا که خون پاک شهیدان راه عشق

یک جو در این دیار ندارد بها هنوز

با آنکه گشت قبطی گیتی غریق نیل

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode