گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵

 

من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه

تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند

من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

رودکی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲

 

ای نیکخوی مردم ای نیک خوی شاه

تو نیکخواه شاه و ترا بخت نیکخواه

اندر میان رزم نمانی مگر بشیر

اندر میان بزم نمانی مگر بماه

هم آلت نبیدی و هم آلت سلاح

[...]

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۰ - بهرام روز

 

ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه

بهرام روز باده بهرام رنگ خواه

اندوه این جهان مخور ای ماه شاد باش

کامروز شادمانست از تخت و تاج شاه

افروخته ست طبعش و افراخته محل

[...]

مسعود سعد سلمان
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴ - نیز در ستایش اتسز

 

ای یک غلام تو به گه حرب صد سپاه

اندر جوار جاه تو اسلام را پناه

مقبل‌ترین عالمی و طالع تو را

هشت آسمان معسکر و هفت اختران سپاه

موج سخاوت تو رسیده به شرق و غرب

[...]

وطواط
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - در توبه از گناهان

 

چون در هوای دل تن من گشت پادشاه

آمد به پیش سینه من از سفه سپاه

لشکرگه سفاهت من عرضه داد دیو

من ایستاده همبر عارض بعرضه گاه

دیو سیه گلیم بران بود تا کند

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح میرعمید

 

میر عمید عمده ملک آفتاب جاه

بر چرخ رای شاه سفرپیشه شد چو ماه

ماهی نواز در سفر از بهر شاه را

آن آفتاب حضرت شاه از جلال و جاه

اصلاح ملک در سفرش باز بسته بود

[...]

سوزنی سمرقندی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵

 

موی سیاه من ز زمانه سپید شد

وین نامه سپید شد از معصیت سیاه

زان تیره گشت همچو گنه چشم روشنم

تا نیز چشم من نکند درگنه نگاه

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰۳ - در هجو رشید وطواط

 

ای بلخیک سقط چه فرستی به شهر ما

چندین سقاطهٔ هوس افزای عقل کاه

آئی چو سیر کوبهٔ رازی به بانگ و نیست

جز بر دو گوپیازهٔ بلخیت دستگاه

دیگ هوس مپز که چو خوان مسیح هست

[...]

خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۴ - در مدح بهرام شاه گوید

 

آن بخت کیست بخت خداوند تاج و گاه

سلطان یمین دولت بهرامشاه شاه

آن بزم کیست بزم خداوند تاج و گاه

سلطان یمین دولت بهرامشاه شاه

آن عدل کیست عدل خداوند تاج و گاه

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۷ - در مدح منتخب الملک حسن احمد گوید

 

فخر زمانه منتخب الملک خاص شاه

کاقبال را به جاه عریضش بود پناه

سید حسن غزنوی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

صلحی رود میان تموز و خزان چنانک

تا حشر دور چرخ نگرداندش تباه

در جمله خسروی است قزل ارسلان که عقل

از وی بدیگری نبرد راه اشتباه

کارت کزین دو فرقد و یک آفتاب باد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶

 

آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه

وآن چشم آهوانه که چون می‌کند نگاه

تو سرو دیده‌ای که کمر بست بر میان

یا ماه چارده که به سر برنهد کلاه

گل با وجود او چو گیاه است پیش گل

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۹

 

ما می‌رویم و با تو نکرده وداعِ راه

جان بر دهان رسیده و بسته دهان ز آه

نه رویِ آن که پشت کنم بر دیارِ دوست

نه چشمِ آن که دیده کند در کسی نگاه

از دیده دو در دُرری می‌کنم نثار

[...]

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

فرخنده طالعی بود آنرا که هر پگاه

کز تاب آفتاب شود با فروغ ماه

آید بگوشش از لب میگون تو سلام

چشمش کند بطلعت میمون تو نگاه

گفتم که بار عشق تو ایجان نازنین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٣٠ - ترجمه

 

هر ناصحی که بود ز من خواست توبه ئی

گویا که عشق خوش پسران هست از گناه

تا در جهان ز عنبر و کافور زلف و رخ

باشد نشان چگونه کنم توبه از نکاه

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

آن عید نیکوان بدر آمد بعید گاه

تابنده رخ چو روز سپید از شب سیاه

مانند باد می شد و می کرد دمبدم

در آب «رود» مردمک چشم من شناه

او باد پای رانده و ما داده دل بباد

[...]

خواجوی کرمانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

ای مهر و مه رعیت و روی تو پادشاه

پشت زمین ز روی تو چون آسمان ز ماه

جستم بسی و ره ننمودی مرا به خود

گفتم بسی و داد ندادی به دادخواه

در معرض رخ تو نیارد کشید تیغ

[...]

سیف فرغانی
 

کمال خجندی » قصاید » شمارهٔ ۲

 

ای بر کمال قدرت تو عقل کل گواه

بر بر لوح کبریایی تو توقیع لا اله

آشفتگان خاک رهت رهروان دین

دردی‌کشان جان غمت سالکان راه

از شبنم عطای تو یک قطره بحر و کان

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۰

 

ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه

بر روی روز نقطه خالت شب سیاه

رخسار توست حجت اقرار عاشقان

هستت بر این سخن خط عنبرفشان گواه

وصف قمر به روی تو گفتم بگفت عقل

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۳

 

آن دیده بین که چون به جفا می کند نگاه

با آنکه برد در سر زلفش دلم پناه

جانا چرا به خون دلم تشنه ای مکن

آخر بگو که چیست مرا جز وفا گناه

جز آنکه دل به زلف تو دادیم در وفا

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode