گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح خواجه همام الدین حاجب و یاد کردن از مرگ منوچهر

 

شهری به فتنه شد که فلانی از آن ماست

ما عشق باز صادق و او عشق دان ماست

آنجا که دست ماست درو حلقه زان اوست

وانجا که پای اوست سر و سجده زان ماست

هر دل که زیر سایهٔ زلفش نشان دهند

[...]

خاقانی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰

 

تا زنده‌ایم، یاد لبش بر زبان ماست

ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست

گر فتنه می‌شویم بر آن روی، طرفه نیست

زیرا که یار فتنهٔ آخر زمان ماست

گیرم که مهر او ز دل خود برون برم

[...]

اوحدی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح سلطان معزالدین اویس جلایری

 

دولت قرین دولت صاحبقران ماست

دنیا به کام پادشه کامران ماست

سلطان اویس آنکه صفات جلال او

بیرون ز حد وهم و خیال و گمان ماست

ای آنشهی که گر تو بگوئی روا بود

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

آن سرو راستی مگر از بوستان ماست

و این روی همچو گل مگر از گلستان ماست

آمد نسیم صبح که آرام جان رسید

گویی که بوی زلف بت دلستان ماست

آورد نکهتی به دماغ و دل ضعیف

[...]

جهان ملک خاتون
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

شور جهان ز شکر آن دلستان ماست

دل ارغنون و روی تو چون ارغوان ماست

من در تو خود کجا رسم؟ ای یار نازنین

کان جا که آستان تو آن آسمان ماست

بی نام و بی نشان نبود در بسیط دهر

[...]

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۴

 

کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟

خونی که می خوریم زیاد از دهان ماست

خاری است غم که در دل ما ریشه کرده است

ماری است پیچ و تاب که در آشیان ماست

روی فلک سیاه ز گرد گناه ما

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode