گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸

 

ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم

خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم

چون کرم‌پیله، عشق تنیدم به خویش بر

چون پرده راست گشت من اندر میان شدم

دیگر که داندم چو من از خود برآمدم

[...]

عطار
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱

 

هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم

هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم

شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا

بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم

ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من

[...]

حافظ
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۷

 

گر چون برنج پیر و چو نان ناتوان شدم

هر گه که بوی قلیه شنیدم جوان شدم

پالوده داشتم هوس اکنون هزار شکر

«بر منتهای همت خود کامران شدم .»

اسرارها که در دل گیپا نهاده اند

[...]

صوفی محمد هروی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹ - تتبع خواجه

 

تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم

در دیر خاک درگه پیر مغان شدم

خاک ره من اهل نظر سرمه میکنند

زاندم که خاک درگه آن آستان شدم

پیرانه سر اگر نه جوانیست در سرم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۷

 

دور از درت به تیغ نه از بهر جان شدم

اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم

پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام

گویی گداختم همه تن تا روان شدم

بس در پی وصال تو میگشتم و نشد

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم

بی جان شدم ولیک جهان در جهان شدم

زان دم که باختم دل و جان در قمار عشق

از هر چه عقل فرض کند، بیش از آن شدم

شهباز همتم چو پر و بال برگشاد

[...]

اسیری لاهیجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶

 

در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم

جان در میان نهادم و خود برکران شدم

پاس درون قرار به نامحرمان چو یافت

من محفل تو را ز برون پاسبان شدم

دیدم که دیدن رخت از دور بهتر است

[...]

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹۸

 

با صد زبان چو غنچه گل بی زبان شدم

تا پرده دار خرده راز نهان شدم

چون ماه مصر، قیمت من خواست عذر من

گر یک دو روز بار دل کاروان شدم

از خار راه من گل امید می دمد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹۹

 

بی خواست بس که بار دل گلستان شدم

بی اعتبار در نظر باغبان شدم

نانم همان به خون شفق غوطه می زند

چون صبح اگرچه پیر درین آستان شدم

از سنگ خاره می گذرد تیر آه من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۰

 

عمری چو گرد در قدم کاروان شدم

تا همچو ناله با جرسی همزبان شدم

از عشق من ز چرخ گذشت آفتاب تو

سرو تو قد کشید چو من باغبان شدم

تا چند بانفاق کسی هم نمک شود؟

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

روزی مرا وصال تو روزی اگر شود

بر منتهای همت خود کامران شدم

زاندم که خیل شوق رخت رو به دل نهاد

ایمن ز جور فتنه آخر زمان شدم

آن روز بر دلم در معنی گشاده شد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

روزی مرا وصال تو روزی اگر شود

بر منتهای همت خود کامران شدم

زاندم که خیل شوق رخت رو به دل نهاد

ایمن ز جور فتنه آخر زمان شدم

آن روز بر دلم در معنی گشاده شد

[...]

فیض کاشانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

از بس گداختم ز غمت ناتوان شدم

تا آنچنان که کام تو بود آنچنان شدم

زان پیشتر که گل دمد از بوستان شدم

فارغ ز حادثات بهار و خزان شدم

گفتم بترک هستی و رستم ز عشق و عقل

[...]

نشاط اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

گفتم به ترک هستی و رستم ز عقل و هوش

آسوده هم ز دزد و هم از پاسبان شدم

با او وجود من اثر نور و ظلمت است

او در کنار آمد و من از میان شدم

گفتم مگر نشانی ازو جویم از کسی

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

از چهر آتشین تو آتش به جان شدم

آتش کند چه سان به نیستان چنان شدم

آوخ که اشتم قدی از راستی چو تیر

ز ابروی چون هلال تو خم چون کمان شدم

گفتم که نور روی تو گردد چراغ من

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode