گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۰

 

هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان

زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان

لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح

دست از کباب دار، که زهرست توامان

با کام خشک و با جگر تفته درگذر

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴

 

ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان

از من دل و سگالش، از تو تن و روان

کوری کنیم و باده خوریم و بویم شاد

بوسه دهیم بر دو لبان پریوشان

رودکی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان

گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان

گفتم که ساعتی ببر من فرونشین

گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان

گفتم که باد سرد زیان داردت همی

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۱۸

 

چون سیم سفچه شاخ درختان جویبار

چون زرّ خفچه برگ درختان بوستان

گر بوستان بباد خزان زرد شد رواست

اندی که سرخ ماند روی خدایگان

عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - در مدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین

 

بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان

فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان

سلطان یمین دولت میر ملوک بند

محمود امین ملت شاه جهان ستان

شاهی که پشت صد ملک کامران بدید

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - نیز در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود گوید

 

گفتم مرا سه بوسه ده ای شمسه بتان

گفتا ز حور بوسه نیابی درین جهان

گفتم ز بهر بوسه جهانی دگر مخواه

گفتابهشت را نتوان یافت رایگان

گفتم نهان شوی تو چرا از من ای پری

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید

 

تا پرنیان سبز بورن کرد بوستان

با مصمت سپید همی گردد آسمان

تابرگ همچو غیبه زنگار خورده شد

چون جوشن زدوده شد آب اندر آبدان

تا شنبلید زرد پدید آمده ست، گشت

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - درمدح فخر الدوله ابو المظفر احمد بن محمد والی چغانیان و توصیف شعر گوید

 

با کاروان حله برفتم ز سیستان

باحله تنیده ز دل بافته ز جان

با حله ای بریشم ترکیب او سخن

با حله ای نگار گر نقش او زبان

هر تار او به رنج برآورده از ضمیر

[...]

فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴

 

بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان

تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان

من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود

با کاروان رباط کسی هر دوان دوان

از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود

[...]

ناصرخسرو
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان

تحویل کرده اند بباغ خدایگان

وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار

نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان

نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۵۶

 

بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان

وز آب چشم ابر بخندید بوستان

با چشم پر سرشک اندر هوا نهاد

میغی برنگ قیر ز دریای قیروان

گر آسمان ز میغ بپوشید باک نیست

[...]

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۳

 

هان صائم نواله این سفله میزبان

زین بی نمک ایا منه انگشت بر دهان

لب تر مکن به آب که طلق است در قدح

دست از کباب دار که زهر است توامان

با کام خشک و با جگر تفته در گذر

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

آمد بهار خرم و آورد خرمی

وز فر نوبهار شد آراسته زمی

خرم بود همیشه بدین فصل آدمی

با بانگ زیر و بم بود و قحف در غمی

زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی

تا کم شده‌ست آفت سرما ز گلستان

آن حله پاره پاره شد و گشت ناپدید

و آمد پدید باز همه دشت پرنیان

شاخ بنفشه چون سر زلفین دوست گشت

[...]

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود

 

دولت جوان و ملک جوان و ملک جوان

ملک جهان گرفتن و دادن نکو توان

ای ترک باد جنگ برون کنی یکی ز سر

برخیز و باده در ده بر فتح جنگوان

بنمود خسروان جهان را نموده نی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر

 

مقصور شد مصالح کار جهانیان

بر حبس و بند این تن رنجور ناتوان

در حبس و بند نیز ندارندم استوار

تا گرد من نباشد ده تن نگاهبان

هر ده نشسته بر در و بر بام سمج من

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۶ - هم در مدح او

 

طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان

حال زمین دگر گشت از گشت آسمان

دور سپهر گشت رحاوی و چون رحا

کافور سوده بارد بر باغ و بوستان

باد خزان همی جهد از هر طرف چو تیر

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۳ - اردیبهشت روز

 

اردیبهشت روزست ای ماه دلستان

امروز چون بهشت برینست بوستان

زآن باده ای که خرم ازو گشت عیش و عمر

زآن باده ای که گردد ازو تازه طبع و جان

زیرا رسیده ایم به دولت به کام خویش

[...]

مسعود سعد سلمان
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۸

 

با جام باده در وطن امروز بر فروز

آن گوهری که هست مدد در صفای جان

قد بلند او بمثل مثل نارون

رنگ عجیب او بصفت رنگ ناردان

بیگانه از ستاره ولیکن ستاره بار

[...]

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲۳

 

هنگام آنکه گل دمد از خاک بوستان

رفت آن گل شکفته و در خاک شد نهان

هنگام آنکه شاخ شجر نم کشد ز ابر

بی آب ماند نرگس آن تازه بوستان

با جام باده در وطن امروز بر فروز

[...]

عمعق بخاری
 
 
۱
۲
۳
۹
sunny dark_mode