×
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۴
جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس
بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس
ز آنجا که لطف شامل و خلق کریم توست
جرم نکرده عفو کن و ماجرا مپرس
خواهی که روشنت شود احوال سوز ما
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
غیر از سگ درش ز کسی حال ما مپرس
احوال آشنا بجز از آشنا مپرس
اسرار عشق را خبر از بلهوس مگیر
از مدعی حقیقت این مدعا مپرس
ما جز زبور عشق کتابی نخوانده ایم
[...]