گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

می مغانه که از درد شور و شر صاف است

به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است

امام شهر ز سرجوش خمر نپرهیزد

نزاع بر سر ته شیشه های ناصاف است

مذمت می و مطرب ز گمرهی چه عجب

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode